کد مطلب:53232 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:141

مظلومیت آن حضرت پس از وفات رسول خدا











ابن قتیبه دینوری گوید: علی- كرم اللّه وجهه- فاطمه دختر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را شبها بر چهارپایی می نشاند و در مجالس انصار می برد و فاطمه از آنان یاری می طلبید و آنان می گفتند: ای دختر رسول خدا، بیعت ما با این مردم انجام گرفته است و اگر همسر و پسرعموی تو پیش از ابوبكر سبقت می جست و از ما بیعت می خواست ما از او رویگردان نبودیم؛ و علی علیه السلام می فرمود: آیا می بایست رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم را در خانه می نهادم و دفن نكرده بیرون می آمدم و با مردم بر سر قدرت او نزاع می كردم؟ و فاطمه می گفت: ابوالحسن كاری نكرده مگر همان را كه شایسته او بوده است و امت هم كاری كردند كه خداوند حسابگر و بازخواست كننده آنهاست.[1] .

و نیز پس از ذكر بیعت نكردن علی علیه السلام گوید: پس دومی نزد اولی آمده، گفت: آیا این مرد را كه از بیعت با تو سر باز زده به بیعت وا نمی داری؟ وی به غلام خود قنفذ گفت: برو علی را نزد من فرا خوان، وی نزد علی رفت، علی به او فرمود: كارت چیست؟ گفت: خلیفه رسول خدا تو را فرا می خواند. علی فرمود: چه زود بر رسول خدا دروغ بستید! قنفذ بازگشت و پیام را رساند. وی مدتی گریست، اما دومی بار دوم گفت: به این مردی كه از بیعت با تو سر باز زده مهلت نده و او را به بیعت وادار. اولی به قنفذ گفت: نزد او باز گرد و بگو: خلیفه رسول خدا تو را برای بیعت فرا می خواند.

قنفذ بازگشت و مأموریت خود را اجرا كرد، علی علیه السلام فریاد زد: سبحان الله! او مدعی مقامی شده كه حق او نیست. قنفذ بازگشت و پیام را رساند. باز اولی مدتی گریست، سپس دومی برخاست و به همراه گروهی به در خانه فاطمه رفتند،در زدند، چون فاطمه صدای آنان را شنید با صدای بلند گفت: ای پدر، رسول خدا، ما چه رنجها كه پس از تو از دومی و اولی دیدیم![2] .









    1. الامامة و السیاسة 19:1.
    2. نقل از امام علی بن ابی طالب علیه السلام، ص 785 -884.